سلام
خوبين؟چه خبرا؟ تو اين وانفساي سياسي و حرف و حديثهاي موجود بعضي وقتها يه چيزايي دور و بر آدم رخ ميده كه ميمونيم خدا وكيلي. حدود يه هفته قبل از طريق يكي از دوستام يه كاتالوگي به دستم رسيد با اين مضمون كه برايان تريسي(نويسنده چندين و چند كتاب مديريتي و تكنولژي فكر) داره مياد ايران واسه سمينار مديريت نوين در قرن 21. كه با صحبتهايي كه با مديراي شركت مرسدس كرديم در نهايت اونا شدن اسپانسر اين همايش. حالا در نظر بگيرين اسپانسر شدن يه همايش بدون داشتن هيچ گونه امكان تبليغي آماده و بدون طراحي و تنها دو روز زمان و شركت من هم مجري اين موارد درخواستي مرسدسيها.به هر حال همايش برگزار شد و برايان تريسي اومد و از قورباغه معروف گفت و از راههاي افزايش فروش و قوانين مديريت. استقبال خيلي خوبي شده بود از همايش ولي يه چيزايي ديدم كه جز افسوس چيزي نداشت واسم. در نظر بگيرين حدود 5 سال قبل من يه درسي رو با يه بنده خدايي به نام دكتر سيد جوادين گذروندم تو دانشكده مديريت. اون زمان ايشون رو كسي تحويل نميگرفت به چند دليل مثل عدم تسلط به درس و شيوه تدريس، وابستگي به جناح خاص سياسي كه اون زمان اصلا مورد پسند نبود و ....... به هر حال زد و دوره خاتمي تموم شد و رييس دانشگاه هم عوض شد و ايشون هم شدن رييس دانشكده مديريت دانشگاه تهران.اين آدم بي اطلاعات روز اول همايش اومده بود اونجا و تو قسمت ويژه جلوس فرموده بودن و پس از حدود 5 دقيقه به حالتي كه چيز جالبي از اينجا بدست نمياد راهشون رو گرفتن و با خدم و حشم تشريف بردن. واسه من جالب بود حركت ايشون فقط و فقط به يه دليل: اين همايش به زبان انگليسي برگزار ميشد كه ترجمه همزمان داشت و تا اونجايي كه من در جريانم آقاي دكتر مورد نظر از دانش زبانهاي بيگانه بي بهره هستن. و تو اون چند دقيقه ايشون رو ميديدم كه از هد ست استفاده نميكردن.
چند تا چيز ديگه هم بود واسه افسوس خوردن كه ايندفعه ذكر نميكنم اونارو.
شاد باشين
تا بعد
يا علي